بار اخر من ورق را با دلم بر میزنم
بار دیگر حکم کن اما نه بی دل با دلت دل حکم کن
حکم دل............
هرکه دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم
دل که رویه دل بیافتد عشق حاکم میشود پس به حکم دل بازی میکنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را .............دل نداری بر بزن اندیشه ات را.
حکم لازم:
دلسپردن............دلگرفتن هر دو لازم
دم از بازیه حکم میزنی !؟ دم از حکمه دل میزنی؟!........
پس به زبان <قمار>برایت میگویم ................
قمار زندگی را به کسی باختم که تکه دل را با خشت برید....!
جریمه اش یک عمر حسرت شد
باخت زیبایی بود!!!
یاد گرفتم به "دل" "دل" نبندم
یاد گرفتم از روی دل حکم نکنم!!!
دل را باید بر زد جایش سنگ کاشت!!!
که با خشت تک بری نکند...............
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.